شيعه لندني به اندازه وهابيت خطرناک است، و هدف دشمن و وهابيت اين است که نشان دهند شيعه احمق است و جنگ داخلي راه بيندازند.
سايت
پايگاه خبري تحليلي پيرغار به قلم
رضا احمدي کارشناس مسائل مذهبي نوشت
:
اسلام آمريکايي در تقابل با اسلام اصيل
امام خميني (ره) در همان سالهاي آغازين انقلاب اسلامي به خوبي حضور منافقين را تشخيص دادند، افرادي که قصد داشتند اسلام را سکولار جلوه دهند آنها که ميخواستند اسلام فقط در مسجد و تکايا باشد و در مورد مسائل سياسي حرفي نزد. ايشان در مقابله با آنها به تبيين اسلام ناب پرداخته و از هر فرصتي استفاده ميکردند تا نشان دهند خط و مسير اسلام ناب از اسلام آمريکايي جدا است. براي مثال ايشان در جمع گروهي از علما فرمودهاند:
«راه مبارزه با اسلام آمريکايي از پيچيدگى خاصى برخوردار است که تمامى زواياى آن بايد براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز براى بسيارى از ملتهاي اسلامى مرز بين «اسلام آمريکايي» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدسنماهاي متحجر و سرمايهداران خدانشناس و مرفهان بىدرد، کاملاً مشخص نشده است. و روشن ساختن اين حقيقت که ممکن نيست در يک مکتب و در يک آيين دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سياسى بسيار مهمى است..»
البته مسلما بحث پيرامون دشمنان و فتنه انگيزان محدود به دوران معاصر نمي شود و به راحتي مي توان نمونه هاي آن را در تاريخ تشيع و سيره ائمه عليهم السلام پيدا کرد. در همين راستا به پيامي از وصي رسول الله حضرت علي بن ابي طالب اشاره مي کنيم: (آگاه باشيد) به زودى پس از من زمانى فرا خواهد رسيد که چيزى پنهانتر از حق، آشکارتر از باطل، فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش، يافت نخواهد شد…مردم در آن روز بر تفرقه و پراکندگى اتحاد کرده و در اتحاد و يگانگى، پراکندگى دارند. گويا اين مردم پيشوايان قرآنند و قرآن پيشواى آنان نيست
… آگاه باشيد، کسى که به اين شعار (تفرقه) دعوت کند- گرچه زير اين عمامه من باشد- وى را بکشيد
.
امام امت نيز در سخنراني که امروزه با عنوان منشور روحانيت شناخته ميشود از نفوذ دشمنان در حوزههاي علميه احساس خطر کردند و فرمودند جاي دارد طلبهها در مقابل آنها متحد شوند و جلويشان را بگيرند.
تشيع انگليسي سبک جديدي از اسلام آمريکايي
امروز پس از گذشت ساليان متمادي از اين پيام امام (ره) و تقسيمبندي دوگانه ايشان دوباره شاهد بروز و ظهور نحلهها و فرقههاي انحرافي در جريان تشيع هستيم، فرقههايي که عمدتاً با پشتيباني مالي انگليس و آمريکا فعاليت ميکنند. بهعنوان نمونه جريان افراطي شيعه مدتي است بهصورت گسترده در اين زمينه فعاليت ميکنند. اين گروه بنا را برجدايي از خط اسلام ناب را گذاشته و در اين راستا با تاختوتاز نسبت به مقدسات اهل سنت و همچنين اهانت به ارکان نظام جمهوري اسلامي گذاشتهاند. اينها براي پيشبرد اهدافشان حاضر به همکاري همهجانبه با آمريکا و انگليس و سرسپردگان استکبار هستند اما بههيچوجه به ايجاد روابط حسنه با ساير گروههاي اسلامگرا فکر نميکنند.
اين گروه ذيل عنوان مرجعيت فردي خاص اقدام به ترويج فعاليتهاي وهن آميزي مثل قمهزني، عزاداريهاي خارج از شأن جلسه عزاي امام حسين (ع) کردهاند. از طرف ديگر جمهوري اسلامي را متهم به سازش کرده و با ترويج مسائل وحدتشکن مثل نامگذاري هفته وحدت بهعنوان هفته برائت و سب و لعن مقدسات اهل سنت در صراط اسلام انگليسي هر چه بيشتر پيش ميروند. گويي نميدانند که مصيري در انتظارشان است که نهايت اين مسير تباهي آن است.
در ادامه به دو اقدام اساسي اين فرقه در راستاي به ثمر نشاندن تفکراتش اشاره مي کنيم:
سکولاريسم، مبناي هيئات مذهبي
يعني با بيبصيرتي موجبات اختلاف شيعه و سني را ايجاد ميکنند و از طرف ديگر اجازه نميدهند مسائل روز بر روي منابر و يا در قالب اشعار مذهبي در هيئات مطرح شود. اين بدان معنا است که جريان افراطي ها درصدد سکولار کردن هيئات مذهبي هست، اين در حالي است که اصلاً قيام سيدالشهدا (ع) يک وجهش سياسي است.
اما اگر بدون جهتگيري خاص و بدون غرض به مسئله نگاه کنيم متوجه ميشويم که يکي از خصوصيات ائمهي طاهرين اين بوده که همهي آنها مبارزين و مجاهدين في سبيل الله بودند و همه شأن به شئون حکومت اسلامي توجه داشتند. در اين رابطه رهبر انقلاب آيتالله سيد علي خامنهاي نيز فرمودهاند: هيئتها نميتوانند سکولار باشند؛ هيئتِ امام حسينِ سکولار ما نداريم! هرکس علاقهمند به امام حسين(ع) است، يعني علاقهمند به اسلام سياسي است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناي اعتقاد به امام حسين(ع) اين است. اينکه آدم در يک مجلس روضه يا هيئت عزاداري مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سياسي بشود، اين غلط است.
شور، يگانه عنصر هيئات
در اين راستا بعضاً مداحان وابسته به اين تفکر عنصر عقلانيت را از فضاي هيئت حذف ميکنند و به ارائه يک سري اشعار عاطفي بسنده ميکنند بهعبارت ديگر از ميان شور و شعور فقط به شور ميپردازند و اهميتي به ارتقا سطح معرفت و نقش هيئت در بصيرت افزايي نميدهند. ولي امر مسلمين جهان در اين باره معتقدند که بايد تلفيقي از عنصر «منطق» و «عاطفه» باشد. ايشان معتقدند اساس حرکت تشيع بر «منطق قوي» و «عواطف» استوار است. يعني اگر جلسهاي باشد که بحثهاي استدلالي آن زياد باشد، اما بحثهاي محبتي و عاطفي آن کم باشد، اين جلسه معمولاً نميتواند مخاطب را جذب خودش کند. افراد معمولاً سراغ جلسهاي ميروند که بخشي از آن استدلال باشد و بخشي هم عاطفه. اين امتزاج عاطفه و استدلال هميشه مورد تأکيد رهبر انقلاب بوده است. ايشان فرمودهاند: «اولاً اساس حرکت عمومي تشيع علاوه بر منطق قوي بر عواطف بود. از روز اول تا امروز در کنار عقل، عشق حضور جدي داشت؛ براي همين هم حرکت تشيع نابود نشد يعني از بين نرفت و الا بايد صد مرتبه در امواج متلاطم سياستهاي متعرض و عنان آلود نابودشده بود. منطق قوي است. يعني صرف عواطف نيست، اما منطق تنها هم نيست. عواطف هم با آن درآميخته است. اين ازآنجاهايي است که عقل و عشق باهم ميسازد». (۱۳۸۱/۷/۲۰)